Nostalgia
[nəˈstældʒə - nɑːˈstældʒə]Noun
a wistful desire to return in thought or in fact to a former time in one's life, to one's home or homeland, or to one's family and friends; a sentimental yearning for the happiness of a former place or time
حسرت گذشته، آرزوی گذشته، تاسه، (برای میهن یا خانه و خانواده) دلتنگی، فراق، درد دوری، درد جدایی، احساس غربت، غریبی، غم غربت، درد غریبی
Synonyms
reminiscence, longing, regret, pining, yearning, remembrance, homesickness, wistfulness
Examples
His nostalgia for the happy days of his youth
یاد کردن حسرت آمیز او از روزهای خوش جوانی
She felt a sudden pang of nostalgia for her mother.
ناگهان برای مادرش احساس دلتنگی کرد.
She is filled with nostalgia for her own college days.
او پر از حس دلتنگی برای دوران دانشگاه است.
آیا شما میدانید؟
۹۰% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.