دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و چهار ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Nullify

  [ˈnʌlɪfaɪ]

Verb

to make something such as an agreement or order lose its legal force

(حقوق) باطل کردن، بی ارزش کردن، ملغی کردن، کان لم یکن کردن، لغو کردن، بلا اعتبار کردن

to make something lose its effect or power

خنثی کردن، بی اثر کردن، نهست کردن

Synonyms

invalidate, quash, revoke, render null and void, abolish, void, repeal, rescind, annul, abrogate

Antonyms

authorize, confirm, endorse, ratify, validate

Examples

His claim was nullified by the court.

دادگاه ادعای او را باطل کرد.

We tried to nullify the enemy's propaganda.

کوشیدیم که تبلیغات دشمن را خنثی کنیم.

Judges were unwilling to nullify government decisions.

قضات حاضر به ابطال تصمیمات دولت نبودند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>