دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Nutritive

  [ˈˈnuːtrətɪv]

Adjective

connected with the process by which living things receive the food necessary for them to grow and be healthy

وابسته به تغذیه، پرودی، پروره‌ای، مغذی، پرودین

Synonyms

alimentary, nourishing, nutrient, nutritious

Examples

Though milk is highly nutritive, it does not contain vitamin C.

اگرچه شیر بسیار مغذی است، اما حاوی ویتامین C نیست.

Coconut milk has little nutritive value.

شیر نارگیل ارزش غذایی کمی دارد.

Actually, much of the nutritive material was refined out of the food.

بخش عمده ی مواد مغذی عملا از غذا بدست می آید.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>