دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و شش ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Obloquy

  [ˈɑːbləkwi]

Noun

strong public criticism

بد دهنی، بد گویی، هرزه درایی، شماتت، تهمت، افترا

loss of respect and honor

بد نامی، رسوایی، سو شهرت

Synonyms

abuse, billingsgate, contumely, invective, railing, revilement, reviling, scurrility, scurrilousness, vituperation, bad name, bad odor, discredit, disgrace, dishonor, disrepute, humiliation, ignominy, ill repute, odium, opprobrium, shame

Examples

Unfortunately, the criminal actions of one officer exposed the whole police department to obloquy.

متأسفانه اقدامات جنایتکارانه یک افسر، کل اداره پلیس را در معرض تهمت و بددهنی قرار داد.

I have had enough obloquy for one lifetime.

من برای یک عمر به اندازه کافی بدگویی و بی حرمتی داشته ام.

I resent the obloquy that you are casting upon my reputation.

من از تهمت ها و ناسزاهایی که به آبروی من میزنید ناراحت و خشمگینم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>