دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس چهاردهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Opponent

  [əˈpəʊnənt]

Noun

person who is on the other side of a fight, game, or discussion; person fighting, struggling or speaking against another OR a person that you are playing or fighting against in a game, competition, argument, etc.

کسی‌ که‌ طرف دیگر جنگ‌، بازی یا بحث‌ است‌، کسی‌ که‌ علیه‌ شخص‌ دیگری مـی‌جنگـد، مبـارزه می‌کند یا حرف می‌زند، (به ویژه در جنگ و مسابقه و انتخابات و مباحثه) هماورد، حریف، آوردجو، همداو، رقیب

a person who is against something and tries to change or stop it

دشمن، مخالف، پادکار، پادگر، کیاگن

Synonyms

adversary, rival, enemy, the opposition, competitor, challenger, foe, contestant, antagonist, opposer, dissident, objector, dissentient, disputant

Antonyms

friend, ally, colleague, associate, supporter, mate, helper, accomplice, main man, cobber

Examples

The Russian chess player underestimated his opponent and lost.

شطرنج‌ باز روسی‌ حریفش‌ را دست‌ کم‌ گرفت‌ و شکست‌ خورد.

He was a bitter opponent of costly urban reform.

او یکی‌ از مخالفان سرسخت‌ اصلاحات پر هزینه‌ی شهری بود.

Seeing his flabby opponent, Slugger was sure he would be victorious.

وقتی‌ «اسلاگر» حریف‌ ضعیفش‌ ر ا دید مطمئن‌ بود که‌ پیروز می‌شود.

Her political opponents

مخالفان سیاسی او

He was a fierce opponent of communists.

او مخالف سرسخت کمونیست‌ها بود.

He beat his opponent in five rounds.

او در پنج راند رقیب خود را شکست داد.

He is running ahead of his democratic opponent.

او از حریف دموکرات خود جلو است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>