Oral
[ˈɔːrəl]Noun
a spoken exam, especially in a foreign language OR a spoken exam in a university
(معمولا جمع) آزمون (های) گفتاری، امتحان (ات) شفاهی
Synonyms
oral exam, oral examination, viva, viva voce
Examples
Next week she will take her orals.
هفتهی دیگر امتحانات شفاهی خود را خواهد داد.
A French oral
یک امتحان شفاهی فرانسوی
He failed the oral.
او در امتحان شفاهی مردود شد.
Oral
[ˈɔːrəl]Adjective
spoken rather than written
زبانی، شفاهی، گفتاری
connected with the mouth AND (of a speech sound) produced by allowing air to flow through the mouth but not the nose
(زبانشناسی) دهانی
Synonyms
spoken, vocal, verbal, unwritten, viva voce
Examples
An oral agreement is not enough; we must have a written promise.
توافق شفاهی کافی نیست، ما به یک تعهد کتبی نیاز داریم.
Oral surgery is necessary to penetrate to the diseased root.
عمل جراحی دهان برای دسترسی به ریشهی خراب دندان مورد نیاز است.
His unique oral powers made Lincoln a man to remember.
قدرت کلامی منحصر به فرد «لینکلن» او را مردی به یادماندنی ساخت.
Oral speech sounds
آواهای دهانی
Stories passed on by oral tradition.
داستانهایی که دهان به دهان گشته است (طبق سنت گفتاری انتقال یافته است).
The oral exam will come after the written exam.
امتحان شفاهی پس از امتحان کتبی خواهد بود.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما