دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Ostensible

  [ɑːˈstensəbl]

Adjective

seeming or stated to be real or true, when this is perhaps not the case

شان دادنی، قابل ارائه، نمایاندنی، ظاهری، وانمودی، وانمودین

Synonyms

apparent, seeming, supposed, alleged, so-called, pretended, exhibited, manifest, outward, superficial, professed, purported, avowed, specious

Examples

The ostensible reason wasn't the real reason.

دلیل ظاهری دلیل واقعی نبود.

Send me two letters--one confidential, another ostensible.

دو نامه برایم بفرست - یکی محرمانه و دیگری برای نشان دادن به دیگران.

The ostensible reason for his trip to Kashan was to purchase rugs but his real reason was to see his fiancée.

دلیل ظاهری سفر او به کاشان خرید قالی بود ولی دلیل واقعی آن دیدن نامزدش بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>