دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هفتم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Oust

  [aʊst]

Verb

to force somebody out of a job or position of power, especially in order to take their place

بیرون کردن، اخراج کردن، برکنار کردن

Synonyms

expel, turn out, dismiss, exclude, exile, discharge, throw out, relegate, displace, topple, banish, eject, depose, evict, dislodge, unseat, dispossess, send packing, turf out, disinherit, drum out, show someone the door, give the bum's rush, throw out on your ear

Examples

His political rivals ousted him from office.

رقبای سیاسی او را از کار برکنار کردند.

They are trying to oust the prime minister.

آنها می‌کوشند که نخست‌وزیر را اخراج کنند.

He was ousted as chairman.

او از ریاست برکنار شد.

She is a strong supporter of the recently ousted president.

او یکی از حامیان قوی رئیس جمهور اخیرا برکنار شده است.

The rebels finally managed to oust the government from power.

شورشیان سرانجام توانستند دولت را از قدرت پایین بکشند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>