دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Pandemonium

  [ˌpændəˈməʊniəm]

Noun

a situation in which there is a lot of noise and activity with a great lack of order, especially because people are feeling angry or frightened

جای شلوغ پلوغ، جای خر تو خر، محل پر جنب و جوش، جنجال، جوش و خروش، قیامت

Synonyms

uproar, confusion, chaos, turmoil, racket, clamor, din, commotion, rumpus, bedlam, babel, tumult, hubbub, ruction, hullabaloo, hue and cry, ruckus

Antonyms

order, peace, arrangement, calm, hush, tranquility, stillness, repose, peacefulness, quietude

Examples

Suddenly pandemonium broke loose.

ناگهان غوغا بپا شد.

There was complete pandemonium in the kitchen.

در آشپزخانه غوغایی برپا بود.

There was pandemonium when the news was announced.

زمانی که این خبر اعلام شد هیاهویی به پا شد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>