دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته پنجم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Paucity

  [ˈpɔːsəti]

Noun

a small amount of something; less than enough of something

کمی، قلت، اندکی، کمینگی، کمیابی، ندرت، کمبود، کمداشت

Synonyms

scarcity, lack, poverty, shortage, deficiency, rarity, dearth, smallness, insufficiency, slenderness, sparseness, slightness, sparsity, meagreness, paltriness, scantiness

Examples

Their enthusiasm compensated for the paucity of their numbers.

اشتیاق آنان کمی تعداد آنها را جبران می‌کرد.

The paucity of really good teachers

کمیابی معلم‌های واقعا خوب

The country's development has been hindered by a paucity of resources.

توسعه کشور به دلیل کمبود منابع به تعویق افتاده است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>