Paucity
[ˈpɔːsəti]Noun
a small amount of something; less than enough of something
کمی، قلت، اندکی، کمینگی، کمیابی، ندرت، کمبود، کمداشت
Synonyms
scarcity, lack, poverty, shortage, deficiency, rarity, dearth, smallness, insufficiency, slenderness, sparseness, slightness, sparsity, meagreness, paltriness, scantiness
Examples
Their enthusiasm compensated for the paucity of their numbers.
اشتیاق آنان کمی تعداد آنها را جبران میکرد.
The paucity of really good teachers
کمیابی معلمهای واقعا خوب
The country's development has been hindered by a paucity of resources.
توسعه کشور به دلیل کمبود منابع به تعویق افتاده است.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.