Pauper
[ˈpɔːpər]Noun
a very poor person
شخص بسیار فقیر، (در اصل) مسکین (کسی که با خیرات زندگی میکند)، فقیر، گدا، لات، آس و پاس، مفلس، بیپول، لات و لوت
Synonyms
down-and-out, have-not, bankrupt, beggar, insolvent, indigent, poor person, mendicant
Examples
The fire that destroyed his factory made Mr. Bloomson a pauper.
آتشی که کارخانهی آقای «بلوم سان» را از بین برد او را بدبخت کرد.
The richest man is a pauper if he has no friends.
ثروتمندترین انسان اگر دوست نداشته باشد، بیچاره است.
Since he was once a pauper himself, Max is willing to help the needy whenever he can.
از آنجایی که «ماکس» خود زمانی بسیار فقیر بود، مایل است که هر وقت بتواند به نیازمنـدان کمک کند.
He gambled away all his wealth and became a pauper.
در قمار همهی دارایی خود را باخت و مفلس شد.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما