دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیست و پنج ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Pauper

  [ˈpɔːpər]

Noun

a very poor person

شخص‌ بسیار فقیر، (در اصل) مسکین (کسی که با خیرات زندگی می‌کند)، فقیر، گدا، لات، آس و پاس، مفلس، بی‌پول، لات و لوت

Synonyms

down-and-out, have-not, bankrupt, beggar, insolvent, indigent, poor person, mendicant

Examples

The fire that destroyed his factory made Mr. Bloomson a pauper.

آتشی‌ که‌ کارخانه‌ی آقای «بلوم سان» را از بین‌ برد او را بدبخت‌ کرد.

The richest man is a pauper if he has no friends.

ثروتمندترین‌ انسان اگر دوست‌ نداشته‌ باشد، بیچاره است‌.

Since he was once a pauper himself, Max is willing to help the needy whenever he can.

از آنجایی‌ که‌ «ماکس‌» خود زمانی‌ بسیار فقیر بود، مایل‌ است‌ که‌ هر وقت‌ بتواند به‌ نیازمنـدان کمک‌ کند.

He gambled away all his wealth and became a pauper.

در قمار همه‌ی دارایی خود را باخت و مفلس شد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>