Pecuniary
[pɪˈkjuːnieri]Adjective
relating to or connected with money
وابسته به پول، پولی، مالی
Synonyms
monetary, economic, financial, capital, commercial, fiscal, budgetary
Examples
Pecuniary problems
مسائل پولی
Pecuniary advantage
مزیت مالی
He was trying to get a pecuniary advantage for himself.
او سعی می کرد برای خود یک مزیت (امتیاز) مالی به دست آورد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.