Penchant
[ˈpentʃənt]Noun
a special liking for something
تمایل شدید، میل وافر، رغبت، علاقه، گرایش
Synonyms
liking, taste, tendency, turn, leaning, bent, bias, inclination, affinity, disposition, fondness, propensity, predisposition, predilection, proclivity, partiality, proneness
Examples
A penchant for art
گرایش نسبت به هنر
A penchant for criticism that often offended.
تمایل به انتقاد که غالبا موجب رنجش میشد.
She has a penchant for champagne.
او تمایل زیادی به شامپاین (شراب سفید گازدار) دارد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.