دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Penchant

  [ˈpentʃənt]

Noun

a special liking for something

تمایل شدید، میل وافر، رغبت، علاقه، گرایش

Synonyms

liking, taste, tendency, turn, leaning, bent, bias, inclination, affinity, disposition, fondness, propensity, predisposition, predilection, proclivity, partiality, proneness

Examples

A penchant for art

گرایش نسبت به هنر

A penchant for criticism that often offended.

تمایل به انتقاد که غالبا موجب رنجش می‌شد.

She has a penchant for champagne.

او تمایل زیادی به شامپاین (شراب سفید گازدار) دارد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>