دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس شانزدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Penetrate

  [ˈpenətreɪt]

Verb

to go into or through something

داخل‌ یا وارد شدن، نفوذ کردن، رسوخ کردن، رخنه کردن، ترا سهیدن، خلیدن

to succeed in entering or joining an organization, a group, etc. especially when this is difficult to do

داخل شدن، راه یافتن

to see or show a way into or through something

شکافتن، در شکافتن، سوراخ کردن

to understand or discover something that is difficult to understand or is hidden AND to be understood or realized by somebody

فهمیدن، درک کردن یا شدن، پی بردن

Synonyms

pierce, enter, go through, bore, probe, stab, prick, perforate, impale, pervade, enter, permeate, filter through, suffuse, seep through, get in through, percolate through, infiltrate, enter, get in to, make inroads into, sneak in to, work or worm your way into, be understood by, touch, affect, impress on, come across to, become clear to, get through to

Antonyms

surrender, yield, retreat, misinterpret, misunderstand, neglect, overlook

Examples

We had to penetrate the massive wall in order to hang the mirror.

برای آویزان کردن آئینه‌ مجبور بودیم‌ دیوار عظیم‌ را سوراخ کنیم‌.

Although Kenny tried to pound the nail into the rock with a hammer, he couldn't penetrate the hard surface.

گرچه‌ «کنی‌» تلاش کرد میخ‌ را با چکش‌ در سنگ‌ فرو کند، اما نتوانست‌ وارد سطح‌ سخت‌ شود.

The thieves penetrated the banks security and stole the money.

دزدها به‌ سیستم‌ امنیتی‌ بانک‌ نفوذ کردند و پول ها را دزدیدند.

The cold penetrated his bones.

سرما به استخوان‌های او رخنه کرد.

To penetrate into the darkness

تاریکی را شکافتن

An acid that penetrates into tissues.

اسیدی که به درون بافت‌ها رخنه می‌کند.

Saltwater rusts and penetrates iron.

آب شور باعث زنگ زدن و سوراخ شدن آهن می‌گردد.

The bullet penetrated through his heart.

گلوله قلبش را سوراخ کرد.

The communists were planning to penetrate labor unions.

کمونیست‌ها می‌خواستند در اتحادیه‌های کارگری نفوذ کنند.

The teacher's words of encouragement penetrated my despair.

سخنان تشویق آمیز معلم نومیدی مرا زائل کرد.

An apartment which I now penetrated for the first time.

آپارتمانی که اکنون برای نخستین بار وارد آن شدم.

Women could not penetrate the higher circles of the party.

زن‌ها نمی‌توانستند به دوایر عالی حزب راه بیابند.

A sage who penetrates the underlying principles of physics.

حکیمی که اصول بنیادی فیزیک را درک می‌کند.

A scientific secret which will be eventually penetrated by other countries too.

یک راز علمی که بالاخره مورد کشف کشورهای دیگر هم قرار خواهد گرفت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>