Perish
[ˈperɪʃ]Verb
be destroyed: die OR (of people or animals) to die, especially in a sudden violent way
نابود شدن، (به ویژه به طور غیر مترقبه یا خشونت آمیز) مردن، هلاک شدن، به هلاکت رسیدن، جان خود را از دست دادن
to be lost or destroyed
نابودشدن، از میان رفتن، تباه شدن، معدوم شدن
if a material such as rubber perishes or is perished, it becomes damaged, weaker or full of holes
پوسیدن، خراب شدن، فاسد شدن
Synonyms
die, be killed, be lost, expire, pass away, lose your life, decease, cark it, be destroyed, fall, decline, collapse, disappear, vanish, go under, rot, waste away, break down, decay, wither, disintegrate, decompose, moulder
Antonyms
appear, arrive, build, grow, be born, bear, begin, commence, create, improve, rise, start, stay
Examples
Unless the plant gets water for its roots to absorb, it will perish.
اگر گیاه از طریق ریشههایش آب جذب نکند، میمیرد.
Custer and all his men perished at the Little Big Horn.
«کاستر» و تمامی افرادش در «لیتل بیگ هورن» نابود شدند.
We are trying to make sure that democracy will never perish from this earth.
در تلاشیم مطمئن شویم مردم سالاری هرگز از روی زمین محو نخواهد شد.
Many soldiers perished.
سربازان زیادی جان خود را از دست دادند.
To perish by the blow of a tomahawk.
با ضربهی تبرزین به هلاکت رسیدن.
If wood is not painted it will perish.
اگر به چوب رنگ زده نشود میپوسد.
Their skeletons too have perished.
اسکلتهای آنها نیز نابود شده است.
Recollection of a past long since perished.
خاطرات گذشتهای که مدتها قبل از بین رفته است.
Belts should be carefully examined for any signs of perishing.
برای کشف هر گونه نشانهی پوسیدگی باید تسمهها را به دقت امتحان کرد.
We shall endeavor to insure that freedom shall not perish and that justice shall rule the world.
ما خواهیم کوشید (که تضمین کنیم) تا آزادی از میان نرود و عدالت در جهان حکمفرما باشد.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما