Poignant
[ˈpɔɪnjənt]Adjective
having a strong effect on your feelings, especially in a way that makes you feel sad
جگر سوز، دلشکن، اندوهبار، حزن انگیز، ترحم انگیز، تکان دهنده، رقت انگیز، دارای بوی تند، تیز بوی، تند بو، (مجازی) تند، سوزان، تند و تیز، بران، نیشدار
Synonyms
moving, touching, affecting, upsetting, sad, bitter, intense, painful, distressing, pathetic, harrowing, heartbreaking, agonizing, heart-rending, gut-wrenching
Examples
A poignant perfume
عطر تند
Poignant memories
خاطرات تکان دهنده
His criticism was too poignant.
انتقاد او زیادی تند و تیز بود.
The poignant spectacle of a hungry child
صحنهی رقت انگیز یک کودک گرسنه
The poignant satire of a poet named Swift.
طنز سوزان شاعری به نام سویفت.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.