Postpone
[pəʊˈspəʊn]Verb
put off to a later time; delay OR to arrange for an event, etc. to take place at a later time or date than originally planned
به زمان دیگری موکول کردن، به تأخیر انداختن، به تعویق انداختن، به بعد موکول کردن، عقب انداختن، واپس انداختن، واپساندن، درنگاندن
Synonyms
put off, delay, suspend, adjourn, table, shelve, defer, put back, hold over, put on ice, put on the back burner, take a rain check on
Antonyms
advance, carry out, go ahead with, bring forward, call to order
Examples
The young couple wanted to postpone their wedding until they were sure they could handle the burdens of marriage.
زوج جوان میخواستند ازدواجشان را تا وقتی مطمئن شوندکه میتوانند بار ازدواج را بـر دوش بکشند به تأخیر اندازند.
I neglected to postpone the party because I thought everyone would be able to come.
من فراموش کردم مهمانی را به وقت دیگری موکول کنم، زیرا فکر مـیکـردم همـه می توانند بیایند.
The supermarket’s owner planned to postpone the grand opening until Saturday.
صاحب سوپر مارکت در نظر داشت مراسم بزرگ افتتاحیه را تا شنبه به تعویق اندارد.
To postpone making a decision
تصمیمگیری را به بعد موکول کردن
The party was postponed to next Wednesday.
مهمانی به چهارشنبهی دیگر موکول شد.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما