Potentate
[ˈpəʊtnteɪt]Noun
a political leader who has a lot of power, especially when this is not limited by a parliament, etc.
فرمانروای نیرومند، قدرقدرت، قادر مطلق، زعیم
Synonyms
ruler, king, prince, emperor, monarch, sovereign, mogul, overlord
Examples
Kings and potentates bowed to him.
سلاطین و زعمای قوم به او تعظیم کردند.
The great hall was in readiness for the visit of the rajah and other potentates.
تالار بزرگ برای دیدار پادشاه و دیگر صاحبان قدرت آماده بود.
City prayers were vain against the great rural potentate.
دعاهای شهر در برابر قدرتمندان بزرگ روستایی بیهوده بود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.