Precede
[prɪˈsiːd]Verb
to happen before something or come before something/somebody in order
(از نظر زمان یا مکان یا رتبه یا اهمیت) مقدم بودن، جلوتر واقع شدن، اسبق بودن، پیشتر بودن
to do or say something to introduce something else
مقدمتا ذکر کردن، ابتدا معرفی کردن
Synonyms
go before, introduce, herald, pave the way for, usher in, antedate, antecede, forerun, go ahead of, lead, head, take precedence, preface, introduce, launch, prefix
Examples
Lyndon Johnson preceded Richard Nixon as President.
«لیندون جانسون» در مقام ریاست جمهوری قبل از «ریچارد نیکسون» قرار داشت.
In a gallant gesture, Ronnie allowed Amanda’s name to precede his in the program listing.
«رونی» با حالت دلیرانهای که به خود گرفته بود، اجازه داد تا در فهرست برنامه، اسم «اماندا» قبل از اسم او قرارگیرد.
A prominent speaker preceded the ceremony of the granting of the diplomas.
سخنران برجستهای پیش از مراسم اعطاء مدارک تحصیلی، نطقی ایراد کرد.
He precedes me in rank.
او از نظر رتبه بر من ارشدیت دارد.
During the days preceding his death
طی روزهای پیش از مرگ او
Peace was preceded by long negotiations.
پس از مذاکرات طولانی صلح شد.
She preceded her speech with thanks to the host.
قبل از نطقش از میزبان تشکر کرد.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما