Precedent
[ˈpresɪdənt]Noun
an official action or decision that has happened in the past and that is seen as an example or a rule to be followed in a similar situation later
مقدم، از پیش آیند، جلو (از سایرین)
a similar action or event that happened earlier
سابقه، روال، رسم، سنت
Synonyms
instance, example, authority, standard, model, pattern, criterion, prototype, paradigm, antecedent, exemplar, previous example
Examples
To become a precedent
سابقه شدن، رسم شدن
He set the precedent of giving tips here.
او رسم انعام دادن را در اینجا متداول کرد.
There is no precedent for what you have done.
عملی که شما انجام دادهاید بیسابقه است.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.