دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس چهارم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Predict

  [prɪˈdɪkt]

Verb

​to say that something will happen in the future OR tell beforehand

از پیش‌ گفتن‌، پیشگویی‌ کردن، پیش‌بینی کردن

Synonyms

foretell, forecast, divine, foresee, prophesy, call, augur, presage, portend, prognosticate, forebode, soothsay, vaticinate

Examples

Weathermen can predict the weather correctly most of the time.

هواشناسان بیشتر اوقات می‌توانند به‌ درستی‌ هوا را پیش‌‌بینی‌ کنند.

Who can predict the winner of the Superbowl this year?

چه‌ کسی‌ می‌تواند برنده‌ی جام برتر امسال را پیش‌‌بینی‌ کند؟

Laura thought she could predict what I would do, but she was wrong.

«لورا» فکر می‌کرد می‌تواند پیش‌ بینی‌ کند من‌ چه‌ کار خواهم‌ کرد؛ ولی اشتباه می‌کرد.

I predict that it will be a boy.

پیشگویی می‌کنم که پسر است.

Snow is predicted for tomorrow.

برای فردا برف پیش‌بینی شده است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>