Premise
[ˈpremɪs]Noun
a statement or an idea that forms the basis for a reasonable line of argument
(منطق - در قیاس صوری) صغری یا کبری، مقدمه، فرض (مفروضات)، قضیه، بیان مقدمه، پیش آورد
Synonyms
assumption, proposition, thesis, ground, argument, hypothesis, assertion, postulate, supposition, presupposition, postulation
Examples
Major premise
(منطق - در قیاس صوری) کبری
Minor premise
(منطق - در قیاس صوری) صغری
The basic premise of her argument
فرض اصلی استدلال او
The argument rests on a false premise. .
استدلال بر یک فرض نادرست استوار است.
His reasoning is based on the premise that all people are equally capable of good and evil
استدلال او بر این فرض استوار است که همه مردم به یک اندازه قادر به خیر و شر هستند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.