دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته دوازدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Prestigious

  [preˈstiːdʒəs]

Adjective

respected and admired as very important or of very high quality

آبرومند، پرآبرو، بلندآوازه، نیکنام، مشهور، شهیر، نامور، معتبر

Synonyms

celebrated, respected, prominent, great, important, imposing, impressive, influential, esteemed, notable, renowned, eminent, illustrious, reputable, exalted

Antonyms

minor, unknown, obscure, humble, lowly, unimportant, unimpressive

Examples

A prestigious job

شغل آبرومند

A prestigious award

یک جایزه معتبر

A highly prestigious university

یک دانشگاه بسیار پرآوازه

The city’s most prestigious and exclusive hotel

معتبرترین و اختصاصی ترین هتل شهر

My parents wanted me to go to a more prestigious university.

پدر و مادرم می خواستند من به دانشگاه معتبرتری بروم.

The Gold Cup is one of the most prestigious events in the racing calendar.

جام طلایی یکی از مشهورترین رویدادها در تقویم مسابقات است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>