Privation
[praɪˈveɪʃn]Noun
a lack of the basic things that people need for living
محرومیت، بیبهرگی، فقدان، سختی
Synonyms
want, poverty, need, suffering, loss, lack, distress, misery, necessity, hardship, penury, destitution, neediness, indigence
Examples
The privations of poverty
محرومیت های فقر
They endured years of suffering and privation.
آنها سالها رنج و محرومیت را تحمل کردند.
He had endured times of privation as a boy, but he never dwelled on it.
او در دوران کودکی دوران محرومیت را تحمل کرده بود، اما هرگز به آن فکر نکرد.
My privations were few-cold showers, and electricity for only four hours each day.
محرومیت های من دو چیز بود: دوش آب سرد و برقی که فقط چهار ساعت در روز می توانستم از آن استفاده کنم.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.