دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و چهار ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Profuse

  [prəˈfjuːs]

Adjective

produced in large amounts

فراوان، وافر، مفرط، بیش از حد، بی حد و حصر

Synonyms

plentiful, ample, prolific, abundant, overflowing, teeming, copious, bountiful, luxuriant, extravagant, liberal, generous, excessive, lavish, exuberant, prodigal, fulsome, open-handed, unstinting, immoderate

Antonyms

inadequate, scarce, meagre, sparse, deficient, skimpy, scanty, moderate, provident, frugal, thrifty, illiberal

Examples

She is profuse in her apologies.

او در معذرت خواهی زیاده‌روی می‌کند.

Profuse bleeding

خونریزی شدید

Profuse apologies/thanks

با عرض پوزش / تشکر فراوان

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>