Profuse
[prəˈfjuːs]Adjective
produced in large amounts
فراوان، وافر، مفرط، بیش از حد، بی حد و حصر
Synonyms
plentiful, ample, prolific, abundant, overflowing, teeming, copious, bountiful, luxuriant, extravagant, liberal, generous, excessive, lavish, exuberant, prodigal, fulsome, open-handed, unstinting, immoderate
Antonyms
inadequate, scarce, meagre, sparse, deficient, skimpy, scanty, moderate, provident, frugal, thrifty, illiberal
Examples
She is profuse in her apologies.
او در معذرت خواهی زیادهروی میکند.
Profuse bleeding
خونریزی شدید
Profuse apologies/thanks
با عرض پوزش / تشکر فراوان
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.