دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته شانزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Prolific

  [prəˈlɪfɪk]

Adjective

​(of an artist, a writer, etc.) producing many works, etc.

(نویسنده و هنرمند و غیره) دارای آثار فراوان

(of plants, animals, etc.) producing a lot of fruit, flowers, young, etc.

پربچه، پرمیوه، بارور، پربار، پرزاد و رود

existing in large numbers

(معمولا با: in یا of) فراوان، زیاد

Synonyms

productive, creative, fertile, inventive, copious, fruitful, fertile, abundant, rich, rank, teeming, bountiful, luxuriant, generative, profuse, fecund

Antonyms

barren, sterile, fruitless, unproductive, infertile, unfruitful, unprolific

Examples

A prolific writer

نویسنده‌ای با آثار متعدد

Rabbits are prolific animals.

خرگوش جانور پر زاد و ولدی است.

A forest that is prolific of pines.

جنگلی که درخت کاج بسیار دارد.

Kashan is prolific of brave people!

کاشان پر از اشخاص شجاع است!

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>