Promulgate
[ˈprɑːmlɡeɪt]Verb
to spread an idea, a belief, etc. among many people
رواج دادن، ترویج کردن، اشاعه دادن
to announce a new law or system officially or publicly
(جزئیات قانون جدید یا نظامنامه و غیره) آگاهاندن، برملا کردن، منتشر کردن
Synonyms
make known, issue, announce, publish, spread, promote, advertise, broadcast, communicate, proclaim, circulate, notify, make public, disseminate, make official, pass, declare, decree
Examples
To promulgate education
آموزش و پرورش را اشاعه دادن
The new constitution was promulgated in 2006.
قانون اساسی جدید در سال 2006 اعلام شد.
The political process ensures that laws that unduly burden the States will not be promulgated.
روند سیاسی تضمین میکند که قوانینی که بار بیرویه بر دولتها تحمیل میشوند، ابلاغ نمیشوند.
In a centralized system, the principal asks the school board to promulgate a regulation about beepers.
در یک سیستم متمرکز، مدیر مدرسه از هیئت مدیره مدرسه می خواهد که مقرراتی در مورد بیپرها ابلاغ کند. ( دستگاهی که به وسیلۀ آن، شخص برای تماس گرفتن با جایی فراخوانده شود.)
They were promulgating a specifically Judaic message for Judaic adherents.
آنها یک پیام مخصوص یهودی را برای پیروان یهودی منتشر می کردند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما