دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و سه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Propensity

  [prəˈpensəti]

Noun

a natural desire or need that makes you tend to behave in a particular way

گرایش (طبیعی)، میل (باطنی)، خواست

Synonyms

tendency, leaning, weakness, inclination, bent, liability, bias, disposition, penchant, susceptibility, predisposition, proclivity, proneness, aptness

Examples

He showed a propensity for violence.

او تمایل به خشونت نشان داد.

Her propensity for accepting a challenge

تمایل او به پذیرش یک چالش

She has a propensity to exaggerate.

او تمایل زیادی به اغراق دارد.

There is an increased propensity for people to live alone.

گرایش افراد به تنهایی بیشتر شده است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>