Quarry
[ˈkwɑːri]Noun
a place where large amounts of stone, etc. are dug out of the ground
معدن سنگ
an animal or a person that is being hunted or followed
(حیوانی که مورد شکار است- به ویژه با سگ تازی یا قوش و غیره) فریسه، طعمه، چشته، شکار، هر چیز مورد تعقیب، جسته
Synonyms
prey, victim, game, goal, aim, prize, objective
Examples
Finally the police captured their quarry.
بالاخره پاسبانها شخصی را که در تعقیبش بودند دستگیر کردند.
The hunters lost sight of their quarry in the forest.
شکارچیان طعمه خود را در جنگل از دست دادند.
The photographers pursued their quarry through the streets.
عکاسان سوژه خود را در خیابان ها تعقیب کردند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.