دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Rail

  [reɪl]

Verb

to complain about something/somebody in a very angry way

لغاز گفتن، لغز خواندن، عیبجویی کردن، سرزنش کردن، خرده‌گیری کردن، پرخاش کردن، تندی کردن

Synonyms

complain, attack, abuse, blast, flame, put down, criticize, censure, scold, castigate, revile, tear into, diss, fulminate, inveigh, upbraid, lambast(e), vituperate, vociferate

Examples

The speaker railed against government corruption.

ناطق فساد دستگاه دولت را مورد نکوهش قرار داد.

He railed against their unfair treatment.

او نسبت به رفتار ناعادلانه آنها شدیدا انتقاد کرد.

Consumers rail against the way companies fix prices.

مصرف کنندگان شدیدا نسبت به روشی که شرکت ها قیمت ها را تنظیم می کنند اعتراض می کنند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>