دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته اول ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Realm

  [relm]

Noun

an area of activity, interest or knowledge

قلمرو، حیطه، حوزه، سرزمین، گستره، محدوده

a country ruled by a king or queen

قلمرو سلطان، کشور پادشاهی (kingdom هم می‌گویند)

Synonyms

field, world, area, province, sphere, department, region, branch, territory, zone, patch, orbit, turf, kingdom, state, country, empire, monarchy, land, province, domain, dominion, principality

Examples

He extended his power throughout the whole realm

او قدرت خود را در سرتاسر آن حوزه تعمیم داد.

The realm of Sa'di

(مجازی) قلمرو سعدی

Within the realm of possibility

در محدوده‌ی امکانات

The realm of science

قلمرو علم

The defense of the realm

دفاع از سرزمین سلطان

An idea that belongs in the realm of science fiction.

ایده ای که به قلمرو علمی تخیلی تعلق دارد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>