دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سی و هشت ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Recede

  [rɪˈsiːd]

Verb

to move gradually away from somebody or away from a previous position

دور و محو شدن، زدوده شدن، پس رفتن، پس روی کردن، عقب رفتن، فروکش کردن

(especially of a problem, feeling or quality) to become gradually weaker or smaller

کم شدن، کاهش یافتن

(of hair) to stop growing at the front of the head

موی سر که به عقب می رود، کم می شود، کم کم کچل شدن از قسمت پیشانی

to draw back or withdraw from a conclusion, viewpoint, undertaking, promise, etc.

قول و غیره) عدول کردن، پس گرفتن

Synonyms

fall back, withdraw, retreat, draw back, return, go back, retire, back off, regress, retrogress, retrocede, lessen, decline, subside, abate, sink, fade, shrink, diminish, dwindle, wane, ebb

Examples

As you ride past in a train, you have the unique feeling that houses and trees are receding.

هنگامی‌ که‌ سوار قطار هستید این‌ احساس بی‌نظیر را دارید که‌ خانه‌ها و درختان دارند به‌ عقب‌ می‌روند.

Mr. Ranford's beard conceals his receding chin.

ریش‌های آقای «رانفورد»، چانه‌ی تورفته‌اش را مخفی‌ می‌کند.

Always cautious, Mr.Camhi receded from his former opinion.

آقای «کامهی‌» که‌ همیشه‌ محتاط است‌، از عقیده ی پیشین‌ خود دست‌ کشید.

Receding prices

قیمت‌های در حال کاهش

A receding hairline

خط مو (در پیشانی) که در حال پسروی است

Flood waters have receded.

سیلاب‌ها فروکش کرده‌اند.

To recede from a promise

قول خود را پس گرفتن

Childhood memories gradually recede.

خاطرات کودکی کم کم زدوده می‌شود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>