Recline
[rɪˈklaɪn]Verb
to sit or lie in a relaxed way, with your body leaning backwards
(روی چیزی) تکیه دادن، لم دادن، لمیدن، برآسودن، یله دادن، دراز کشیدن
when a seat reclines or when you recline a seat, the back of it moves into a comfortable, sloping position
(صندلی و غیره) خواباندن، (پشتی را) عقب یا جلو کشیدن
Synonyms
loll, lounge, sprawl, stretch out
Antonyms
stand, rise, stand up, get up, sit up, stand upright
Examples
Richard likes to recline in front of the television set.
«ریچارد» دوست دارد جلو تلویزیون دراز بکشد.
After reclining on her right arm for an hour, Maxine found that it had become numb.
بعد از اینکه «ماکسین» یک ساعت روي بازوي راستش لم داد، متوجه شد بازویش بی حس شـده است.
My dog's greatest pleasure is to recline by the warm fireplace.
بزرگترین لذت سگم این است که کنار شومینهي گرم دراز بکشد.
The doctor asked the patient to recline on the bed.
دکتر از بیمار خواست که روی تخت دراز بکشد.
He was reclining on a pillow and reading a book.
روی بالش لم داده بود و کتاب میخواند.
The child reclined her head on her father's shoulder and fell asleep.
کودک سر خود را روی شانهی پدرش تکیه داد و به خواب رفت.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما