Recoil
[rɪˈkɔɪl]Verb
to move your body quickly away from somebody/something because you find them or it frightening or unpleasant
پس رفتن، (خود را) پس کشیدن، یکه خوردن، واخوردن
Synonyms
jerk back, pull back, flinch, quail, kick, react, rebound, spring back, resile, draw back, shrink, falter, shy away, balk at
Examples
As soon as he saw the rotten corpse he recoiled with disgust.
تا جسد فاسد شده را دید از شدت تنفر یکه خورد.
She recoiled from his touch.
برای جلوگیری از لمس او خود را عقب کشید.
He recoiled in horror at the sight of the corpse.
با دیدن جسد از شدت وحشت یکه خورد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.