Refer
[rɪˈfɜːr]Verb
to send somebody/something to somebody/something for help, advice or a decision
رجوع کردن، ارجاع دادن، فرستادن، بازگشت دادن، پسگشت دادن، ارجاع کردن
to mention or speak about somebody/something
اشاره کردن
to describe or be connected to somebody/something
وابستن، ناشی (از چیزی) دانستن، وابسته کردن، مربوط بودن یا کردن
to look at something or ask a person for information
مراجعه کردن (به)، پسگشتن، پسگشت کردن
Synonyms
pass on, transfer, deliver, commit, hand over, submit, turn over, consign, direct, point, send, guide, recommend
Examples
Let us refer the dispute to the dean.
بیایید مشاجره را به رئیس دانشکده ارجاع دهیم.
Our teacher referred us to the dictionary for the meanings of the difficult words in the novel.
معلم ما را برای معانی واژگان مشکل رمان به فرهنگ لغت ارجاع داد.
The speaker referred to a verse in the Bible to support his theory.
سخنران برای اثبات نظریهاش به آیهای از انجیل اشاره کرد.
To refer to the Aryanpur Dictionary
به فرهنگ آریانپور مراجعه کردن
To know the date, refer to a calendar!
برای دانستن تاریخ به تقویم مراجعه کن!
The professor kept referring to his notes.
استاد مرتبا به یادداشتهای خود مراجعه میکرد.
To refer to earlier events
به رویدادهای قبلی اشاره کردن
I wasn't referring to you.
منظورم (یا اشارهام) به شما نبود.
That event was never referred to again.
دیگر هرگز به آن رخداد اشارهای نشد.
In his speech he didn't refer to the war at all.
در سخنرانی خود اصلا به جنگ اشاره نکرد.
What I want to say refers to you directly.
آنچه که میخواهم بگویم مستقیما به شما مربوط میشود.
He referred the famine to the civil wars.
او قحطی را ناشی از جنگهای داخلی میدانست.
To refer a patient to a specialist
بیمار را نزد دکتر متخصص فرستادن
The teacher referred the students to page 240.
معلم شاگردان را به صفحهی ۲۴۰ بازگشت داد.
Their dispute was referred to the Hague Court.
درگیری آنها به دادگاه لاهه ارجاع شد.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما