دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیست و شش ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Respond

  [rɪˈspɑːnd]

Verb

to give a spoken or written answer to somebody/something

پاسخ دادن، جواب دادن

to do something as a reaction to something that somebody has said or done

واکنش کردن یا نشان دادن، عکس‌العمل نشان دادن، پتوازیدن

to react quickly or in the correct way to something/somebody AND to improve as a result of a particular kind of treatment

واکنش مثبت نشان دادن

Synonyms

answer, return, reply, come back, counter, acknowledge, retort, rejoin, react, retaliate, hit back at, reciprocate, take the bait, rise to the bait, act in response

Antonyms

ignore, turn a blind eye, remain silent

Examples

Greg responded quickly to the question.

«گِرِگ» بسرعت‌ به‌ سؤال پاسخ‌ داد.

My dog responds to every command I give him.

سگ‌ من‌ به‌ هر فرمانی‌ که‌ به‌ او می‌دهم‌، واکنش‌ نشان می‌دهد.

Mrs. Cole responded to the medicine so well that she was better in two days.

خانم‌ «کول» آنقدر خوب در برابر داروها واکنش‌ نشان داد که‌ طی‌ دو روز حالش‌ بهتر شد.

An infection that responded to treatment.

عفونتی که در اثر درمان رو به بهبود گذاشت.

She responded angrily to the insult.

نسبت به آن توهین واکنش خشم‌آمیزی کرد.

Ali responded negatively to our question.

علی به پرسش ما پاسخ منفی داد.

The pupil of the eye responds to change of light intensity.

مردمک چشم نسبت به تغییر شدت نور واکنش نشان می‌دهد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>