دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و هفت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Retrospect

  [ˈretrəspekt]

Noun

​thinking about a past event or situation, often with a different opinion of it from the one you had at the time

نگاه به گذشته، اندیشه‌ی گذشته، پس نگری، بازنگری، گذشته اندیشی، پس اندیشی

Synonyms

hindsight, review, afterthought, re-examination, survey, recollection, remembrance, reminiscence

Antonyms

anticipation, foresight

Examples

In retrospect

با نگاهی به گذشته، در نگاه به گذشته، از دیدگاه امروز (درباره‌ی گذشته)

His new book begins with a retrospect.

کتاب جدید او با نگاهی به گذشته آغاز می‌شود.

My childhood seems happier in retrospect than it did then.

از دید امروز کودکی من شادتر از آن بود که آن روزها فکر می‌کردم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>