دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Rhetoric

  [ˈretərɪk]

Noun

(formal, often disapproving) speech or writing that is intended to influence people, but that is not completely honest or sincere

(سبک) پرتصنع و پوچ، پر از لفاظی، بی‌محتوا، شعارهای پرطمطراق. لفاظی های پرطمطراق، سفسطه

(formal) the art of using language in speech or writing in a special way that influences or entertains people

دیع، معانی بیان، سخندانی، سخن سنجی، سخن شناسی، نوشتن و یا صحبت کردن به گونه ای که قدرت متقاعدسازی و ترغیب مخاطب را داشته باشد

Synonyms

hyperbole, rant, hot air, pomposity, bombast, wordiness, verbosity, fustian, grandiloquence, magniloquence, oratory, eloquence, public speaking, speech-making, elocution, declamation, speechifying, grandiloquence, spieling

Examples

The chapter is mostly wordy rhetoric.

فصل (فصلی از کتاب) عمدتاً پر از لفاظی و پوچ است.

Little has changed, despite the rhetoric about reform.

با وجود لفاظی های پر طمطراق درباره اصلاحات، تغییر چندانی نکرده است.

The speech reflected his love of theatricality and rhetoric.

سخنرانی، عشق او را به حرکات نمایشی و فن خطابه منعکس می کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>