دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Rift

  [rɪft]

Noun

a serious break in the relationship between people or organizations

(در روابط دوستانه) اختلاف، جدایی، دو دستگی، نفاق، تفرقه

a large break or opening in the ground, rocks or clouds

(زمین شناسی) گسل، شکاف، بریدگی، چاک، ترک

Synonyms

breach, difference, division, split, separation, falling out, disagreement, quarrel, alienation, schism, estrangement

Examples

A rift in the ice covering the lake

یک ترک بریخ روی دریاچه

The Fin spring gushes from a rift in a huge rock.

چشمه‌ی فین (در کاشان) از یک شکاف در یک صخره‌ی عظیم بیرون می‌جوشد.

I tried to heal the rift between those two brothers.

کوشیدم که اختلاف میان آن دو برادر را فیصله بدهم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>