دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و سه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Roster

  [ˈrɑːstər]

Noun

​a list showing the tasks that different people have to do at different times within an organization

فهرست افراد، دفتر شرح مدت خدمت و ماموریت‌ها، برنامه، سیاهه، وظایف و نوبت کاری

​a list of the names of people who are available to do a job, play in a team, etc.

فهرست، لیست، لیست اسامی

Synonyms

rota, listing, list, table, roll, schedule, register, agenda, catalogue, inventory, scroll

Examples

Membership roster

فهرست (اسامی) اعضا

A duty roster

فهرست وظایف

The boss has drawn up a duty roster.

رئیس فهرستی از وظایف را تهیه کرده است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>