Rue
[ruː]Verb
to feel bad about something that happened or something that you did because it had bad results
افسوس خوردن، نادم بودن، پشیمان بودن، تاسف خوردن
Synonyms
regret, mourn, grieve, lament, deplore, bemoan, repent, be sorry for, weep over, sorrow for, bewail, kick yourself for, reproach yourself for
Examples
You'll live to rue it!
روزی خواهد آمد که افسوس آن را بخوری!
I rue the day I ever met her!
لعنت بر آن روزی که او را ملاقات کردم!
He rued the day they had bought such a large house.
از روزی که خانه ای به این بزرگی خریده بودند ناراحت بود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.