دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس پانزدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Sacred

  [ˈseɪkrɪd]

Adjective

worthy of respect: holy OR connected with God or a god; considered to be holy

شایسته‌ احترام، مقدس، سپنتا، اشو، روحانی، مذهبی، دینی، وابسته به دین

very important and treated with great respect; that must not be changed or challenged

مورد تکریم، محترم، همایون، آناهیتا، احترام‌انگیز، مصون، ایمن

Synonyms

holy, hallowed, consecrated, blessed, divine, revered, venerable, sanctified, religious, ecclesiastical, venerated, inviolable, protected, sacrosanct, secure, hallowed, inalienable, invulnerable, inviolate, unalterable

Antonyms

worldly, lay, secular, temporal, profane, nonspiritual, unconsecrated

Examples

Her sacred medal had to be sold because the family was in urgent need of money.

مدال مقدسش‌ باید فروخته‌ می‌شد چون خانوادهاش نیاز فوری به‌ پول داشت‌.

It was revealed by the journalist that the sacred temple had been torn down.

روزنامه‌ نگار فاش کرد که‌ معبد مقدس کاملاً خراب شده است‌.

Kate made a sacred promise to her parents never to miss a Sunday church service.

«کیت‌» به‌ والدینش‌ قول مردانه‌ داد که‌ هرگز از مراسم‌ روز یکشنبه‌ کلیسا جا نماند.

Sacred old age

سالخوردگی احترام‌انگیز

A sacred song

یک سرود دینی

Sacred history

تاریخ مذهبی

Sacred vestments

جامه‌ی روحانی

A sacred place

مکان مقدس

Jerusalem's sacred soil

خاک مقدس اورشلیم

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>