Sage
[seɪdʒ]Noun
a plant with flat, light green leaves that have a strong smell and are used in cooking as a herb
مرموک، مریمگلی، مریمی، سالومی
a very wise person
دانا، فرزانه، عاقل، کهبد، هشمند، بصیر، خردمند، زیرک
Synonyms
wise man, philosopher, guru, authority, expert, master, elder, pundit, Solomon, mahatma, Nestor, savant, Solon, man of learning
Examples
duck with sage and onion stuffing
اردک با چاشنی مریم گلی و پیاز
The wise old sage nodded.
حکیم پیر عاقل سری تکان داد.
A sage who penetrates the underlying principles of physics.
حکیمی که اصول بنیادی فیزیک را درک می کند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.