دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Satiety

  [səˈtaɪəti]

Noun

​the state or feeling of being completely full of food, or of having had enough of something

سیری، پری، اغنا، دلزدگی، وازدگی

Synonyms

engorgement, repletion, satiation, surfeit

Examples

There is no satiety in study.

مطالعه سیری ندارد.

Satiety was increased with a larger bulk of food intake.

سیری با حجم بیشتری از مصرف غذا افزایش یافت.

The satiety index decreased progressively from boiled potatoes to french fries to potato chips.

شاخص سیری به تدریج از سیب زمینی آب پز گرفته تا سیب زمینی سرخ کرده و چیپس سیب زمینی کاهش یافت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>