Scrutinize
[ˈskruːtənaɪz]Verb
to look at or examine somebody/something carefully
(با دقت) نگریستن، وارسی کردن، پشت و روی چیزی را امتحان کردن، موشکافی کردن، (دقیقا) معاینه کردن، خواندن، ژرفنگری کردن
Synonyms
examine, study, inspect, research, search, investigate, explore, probe, analyse, scan, sift, dissect, work over, pore over, peruse, inquire into, go over with a fine-tooth comb
Examples
He scrutinized the Bisotoon inscription.
او کتیبهی بیستون را با دقت خواند.
She scrutinized the bill to make sure it is not forged.
خوب به اسکناس نگاه کرد تا مطمئن شود که تقلبی نیست.
She leaned forward to scrutinize their faces.
به جلو خم شد تا صورت آنها را بررسی کند.
The statement was carefully scrutinized before publication.
این بیانیه قبل از انتشار به دقت مورد بررسی قرار گرفت.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما