دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Senile

  [ˈsiːnaɪl]

Adjective

behaving in a confused or strange way, and unable to remember things, because you are old

فرتوت، کمپیر، هاف‌هافو، خنگ، خرف

(of a medical condition) caused by old age

وابسته به پیری، پیرانه

Synonyms

aged, ancient, anile, decrepit, doddering, doting, enfeebled, feeble, imbecile, infirm, in second childhood, old, senescent, shattered, sick, weak

Antonyms

alert, well, young

Examples

Senile weakness

ضعف پیری

I think she's going senile.

فکر کنم داره پیر میشه.

Her senile grandfather lives with them.

پدربزرگ فرتوتش با آنها زندگی می کند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>