Senile
[ˈsiːnaɪl]Adjective
behaving in a confused or strange way, and unable to remember things, because you are old
فرتوت، کمپیر، هافهافو، خنگ، خرف
(of a medical condition) caused by old age
وابسته به پیری، پیرانه
Synonyms
aged, ancient, anile, decrepit, doddering, doting, enfeebled, feeble, imbecile, infirm, in second childhood, old, senescent, shattered, sick, weak
Antonyms
alert, well, young
Examples
Senile weakness
ضعف پیری
I think she's going senile.
فکر کنم داره پیر میشه.
Her senile grandfather lives with them.
پدربزرگ فرتوتش با آنها زندگی می کند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.