دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سی و چهار ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Sensitive

  [ˈsensətɪv]

Adjective

aware of and able to understand other people and their feelings

حساس و آگاه نسبت به مردم و احساساتشان

reacting quickly or more than usual to something

دارای حساسیت (نسبت به چیزی)، حساس، سوهشمند، زودانگیز، انگیزپذیر، حساس در برابر نور

able to understand art, music and literature and to express yourself through them

(از نظر هوش یا برداشت هنری و غیره) پر بینش، بینشگر، زیباشناس، دارای طبع لطیف، پر واکنش، خوش طبع

easily offended or upset

زودآسیب، زودرنج، زوددرد، تحریک‌پذیر، آغال پذیر

that you have to treat with great care because it may offend people or make them angry or embarrassed

سوهش انگیز، احساس انگیز، پر احساس

able to measure very small changes

(ابزار) دقیق، ظریف، حساس، ریزه‌کار، (بازار) پرنوسان، ناثابت

Synonyms

thoughtful, kind, understanding, feeling, kindly, concerned, patient, responsive, intuitive, receptive, attentive, perceptive, considerate, tactful, unselfish, delicate, tender, fragile, raw, painful, sore, easily damaged, susceptible to, vulnerable to, responsive to, reactive to, sensitized to, easily affected by

Examples

The eye is sensitive to light.

چشم‌ به‌ نور حساس است‌.

From the experiment we may conclude that mercury in a thermometer is sensitive to changes in temperature.

از آزمایش‌ نتیجه‌ می‌گیریم‌ که‌ جیوه ی داخل‌ دماسنج‌، نسبت‌ به‌ تغییرات دمایی‌ حساس است‌.

James is sensitive about his wretched handwriting.

«جیمز» نسبت‌ به‌ دستخط‌ بد خود حساس است‌.

A sensitive issue

موضوع حساس

A sensitive experience

تجربه‌ای احساس انگیز

A sensitive pleasure

لذت سوهش انگیز (پر احساس)

A sensitive ear

گوش حساس

Sensitive cells

یاخته‌های انگیزپذیر

A sensitive poet

یک شاعر خوش طبع

A sensitive market

بازار پر نوسان

She is sensitive to eggs.

او نسبت به تخم مرغ حساسیت دارد.

Sensitive to allergenic plants

دارای حساسیت نسبت به گیاهان آلرژی‌زا

Sensitive weighting scales

ترازوی (وزن سنجی) دقیق

A sensitive thermometer

یک حرارت سنج دقیق

Sensitive to moisture

آسیب پذیر در رطوبت

The area around the wound is still very sensitive.

ناحیه‌ی اطراف زخم هنوز خیلی حساس است.

She is very sensitive about her heavy weight.

او درباره‌ی وزن زیادش بسیار زود رنج است.

Sensitive about the suffering of the poor

حساس نسبت به رنج فقیران

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>