Servile
[ˈsɜːrvl - ˈsɜːrvaɪl]Adjective
wanting too much to please somebody and obey them
نوکر ماب، اهل خوش خدمتی، بله قربان گو، سرسپرده، کاسه لیس، پست، برده مانند، نوکرانه، چاکرانه، زبون، وابسته به بردگان، بردگی، (قدیمی) برده
Synonyms
subservient, cringing, groveling, mean, low, base, humble, craven, fawning, abject, submissive, menial, sycophantic, slavish, unctuous, obsequious, toadying, bootlicking, toadyish
Examples
Servile employment
شغل پست
A man of servile ancestry
مردی برده تبار
Ahmad has a servile attitude toward his superiors.
احمد نسبت به مافوقهای خود رفتار نوکر مابانهای دارد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.