دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و هفت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Servile

  [ˈsɜːrvl - ˈsɜːrvaɪl]

Adjective

wanting too much to please somebody and obey them

نوکر ماب، اهل خوش خدمتی، بله قربان گو، سرسپرده، کاسه لیس، پست، برده مانند، نوکرانه، چاکرانه، زبون، وابسته به بردگان، بردگی، (قدیمی) برده

Synonyms

subservient, cringing, groveling, mean, low, base, humble, craven, fawning, abject, submissive, menial, sycophantic, slavish, unctuous, obsequious, toadying, bootlicking, toadyish

Examples

Servile employment

شغل پست

A man of servile ancestry

مردی برده تبار

Ahmad has a servile attitude toward his superiors.

احمد نسبت به مافوق‌های خود رفتار نوکر مابانه‌ای دارد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>