دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیست و هفت ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Severity

  [sɪˈverəti]

Noun

the fact or condition of something being extremely bad or serious

شدت، سختی، ستهمی

the fact of something, especially a punishment, being very strict or extreme

هر چیز شدید (مثلا تنبیه شدید)

​the fact of not being kind and not showing sympathy or approval

سختگیری، تندی

the fact of being extremely difficult and requiring a lot of skill or ability

دشواری، اشکال، جانفرسایی، طاقت فرسایی

the fact of being extremely plain and without any decoration

(ناخوشایند) سادگی، عاری بودن از لطافت و زینت، بی‌زیبی

Synonyms

strictness, seriousness, harshness, austerity, rigour, toughness, hardness, stringency, sternness, severeness

Examples

The severity of the teacher was not appreciated by the pupils until they reached the final examinations.

ارزش سخت‌ گیری معلم‌ مشخص‌ نشد تا اینکه‌ دانش‌ آموزان به‌ امتحانات نهایی‌ رسیدند.

The severity of the Black Plague can be imagined from the fact that thirty percent of the population died.

شدت طاعون سیاه را می‌توان از این‌ حقیقت‌ مجسم‌ کرد که‌ سی‌ درصد جمعیت‌ از بین‌ رفتند.

Rosita complained to the principal about the severity of the punishment which the Student Court gave to her.

«رزیتا» در مورد شدت تنبیهی‌ که‌ دادگاه دانش‌ آموزی برای او صـادر کـرد بـه‌ مـدیر شـکایت‌ کرد.

A winter of unprecedented severity

زمستانی با شدت بی‌سابقه

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>