Severity
[sɪˈverəti]Noun
the fact or condition of something being extremely bad or serious
شدت، سختی، ستهمی
the fact of something, especially a punishment, being very strict or extreme
هر چیز شدید (مثلا تنبیه شدید)
the fact of not being kind and not showing sympathy or approval
سختگیری، تندی
the fact of being extremely difficult and requiring a lot of skill or ability
دشواری، اشکال، جانفرسایی، طاقت فرسایی
the fact of being extremely plain and without any decoration
(ناخوشایند) سادگی، عاری بودن از لطافت و زینت، بیزیبی
Synonyms
strictness, seriousness, harshness, austerity, rigour, toughness, hardness, stringency, sternness, severeness
Examples
The severity of the teacher was not appreciated by the pupils until they reached the final examinations.
ارزش سخت گیری معلم مشخص نشد تا اینکه دانش آموزان به امتحانات نهایی رسیدند.
The severity of the Black Plague can be imagined from the fact that thirty percent of the population died.
شدت طاعون سیاه را میتوان از این حقیقت مجسم کرد که سی درصد جمعیت از بین رفتند.
Rosita complained to the principal about the severity of the punishment which the Student Court gave to her.
«رزیتا» در مورد شدت تنبیهی که دادگاه دانش آموزی برای او صـادر کـرد بـه مـدیر شـکایت کرد.
A winter of unprecedented severity
زمستانی با شدت بیسابقه
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما