دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس دوم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Shriek

  [ʃriːk]

Noun

a loud high shout, for example one that you make when you are excited, frightened or in pain

فریاد زیر و نافذ، جیغ

Synonyms

scream, cry, yell, howl, wail, whoop, screech, squeal, holler

Examples

With a loud shriek, Ronald fled from the room.

«رونالد» با فریاد بلندي از اتاق گریخت‌.

Facing the peril of the waterfall, the boatman let out a terrible shriek.

وقتی‌ قایقران با خطر آبشار مواجه‌ شد، فریاد وحشتناکی‌ کشید.

A shriek of terror

جیغ حاکی از وحشت

Shriek

  [ʃriːk]

Verb

to give a loud high shout, for example when you are excited, frightened or in pain OR to say something in a loud, high voice

(از ترس یا درد یا خنده) جیغ زدن، صدای زیر و ناهنجار درآوردن

Synonyms

scream, cry, yell, howl, wail, whoop, screech, squeal, holler

Examples

The maid shrieked when she discovered the corpse.

وقتی‌ دوشیزه جنازه را پیدا کرد، جیغ‌ کشید.

The sirens shrieked.

آژیرها به صدا درآمدند.

The women shrieked at the sight of the mouse.

زن‌ها با دیدن موش جیغ کشیدند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>